اجتماعیجات

موضوعات گوناگون اجتماعی با طعم ها و مزه های متفاوت

اجتماعیجات

موضوعات گوناگون اجتماعی با طعم ها و مزه های متفاوت

در یکی از عوارضی های بین راهی بود که اتوبوس برای ثبت ساعت، توقف کرد. طبق معمول در فاصله زمانی که راننده برای این کار به دفتر پلس راه رفت، یک مامور برای کنترل وضعیت خود اتوبوس سوار آن شد. پس از مهر شدن دفترچه، راننده داخل اتوبوس شد، در حالی که به شدت شاگردش را عتاب می کرد. ماجرا این بود که شاگرد به مامور نیروی انتظامی پولی داده بود و اعتراض راننده به خاطر اصل دادن پول نبود، بلکه به خاطر این بود که چرا بی جهت پول به او داده است. راننده با عصبانیت گفت: «مسافر اضافی زدم، مشکل مدارک دارم، ماشین مشکل فنی داشته، چه مشکلی بود که بی جهت پول دادی؟» شاگرد بیچاره هم ددفاع از خود گفت: «آخه ماموره گفت در صندوق ها را باز کنم. من هم در یکی دوتا را باز کردم داخلش را دید. در یکی دیگر را خواست باز کنم که قفل بود، منم بهش پول دادم.» راننده با حرص جواب داد: «اون قسمت برای دستشویی هست. من را صدا می کردی بهش حالی می کردم که آدم بیشعور اینجا چی هست. اگر برایم پولی هزینه کنی آن را به تو بر می گردانم! اما بی جهت پول دادن به مامور جماعت، باعث میشه پر رو بشن. حالا از این به بعد هر وقت بخواهیم از اینجا بریم، باید بهش پول بدیم.»

  • سعید مسعودی پور

بی رگ و بی غیرتان واقعی را بشناسید

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

پرده اول

شنبه سی ام صفر، روز شهادت امام رضاست. امروز به دلیل تعطیلی و کم بودن دانشجویان در خوابگاه، درجه موتورخانه را کم کرده اند و لذا شوفاژها جانی برای گرم کردن ندارند. شب هوای اتاق سردتر شد. سه تا پتو هم کفایت نمی کرد. یک بلوزکاموایی به همراه کاپشن ورزشی و جوراب پشمی می پوشم و به شوفاژ که گرمای اندکی دارد می چسبم. تا صبح می لرزم...

صبح زود از دانشگاه می زنم بیرون. مسیری که بارها رفته ام. پیاده روی از مترو ولی عصر تا چهارراه ولی عصر- طالقانی. کنار پیاده رو در کنار بی تفاوت آدم هایی که رد می شوند فردی را می بینم که روی چند تکه کارتن خوابیده و پتوی مندرسی را تا روی سرش کشیده است...با خودم می گویم دیشب با آن همه تجهیزات شب را آن گونه صبح کردم، این بنده خدا چی کشیده است!

روز بدی می شود... حال و حوصله کسی را ندارم... روی همه اخم و تَخم می کنم... اعصابم بدجوری خرد است...

  • سعید مسعودی پور

نمایان شدن آثار و نتایج مطلوب یا نامطلوب تصمیمات مدیریتی و سازمانی در فاصله های زمانی مختلفی صورت می گیرد. یکی از پیچیدگی های امر اداره و تصمیم گیری دقیقا همین موضوع است که معمولا پیامدها و آثار تصمیمات کلان و مهم مدیریتی، در یک فاصله زمانی نسبتاً قابل توجه از زمان اخذ تصمیم نمایان می شود و از این جهت دنبال کردن و شناسایی علل و ریشه های مسائل ایجاد شده در تصمیمات قبلی دشوار می شود.

خبر دفن 1700 تن سیب زمینی خیلی از افراد را شوک زده کرد. توجیه اولیه دولت برای این اقدام، تنظیم بازار بود. توجیهی که اگر چه برای مردم بسیار عجیب و غیرقابل قبول بود، اما در پارادایم فکری دولت یازدهم کاملا حل شده به نظر می رسید که به سادگی به عنوان دلیل این کار مطرح کردند. پس از اعتراضات شدید رسانه ای و معرفی این اقدام به الگوگیری از نظام سرمایه داری، توجیهات دیگری توسط دولتی ها برای این کار ارائه شد: فاسد بودن سیب زمینی ها، استفاده از سموم و عدم بهره مندی برای حتی خوراک دام، توزیع بخشی از آن به محرومان و فقرا و ... . روشن است که توجیهات بعدی از اعتبار کمتری برخوردار هستند و به دلیل مقبول نشدن دلیل اصلی و اولیه گفته شده در جامعه، مطرح شدند. البته هدف این یادداشت بررسی ابعاد میدانی این ماجرا و انواع مواجهات صورت گرفته با آن نیست؛ چرا که اگر چه معدوم کردن نعمت الهی که با زحمت بدست آمده به بهانه تنظیم بازار، غیرقابل پذیرش است، اما تصمیم گیری های نادرست دیگری هستند که اگر چه اثرشان این چنین نمایان نیستند، اما آثار مخرب آنها چندین برابر این اقدام ممکن است باشد.

 

  • سعید مسعودی پور

برداشتن وزیرای اربعین 94، اشتباه بود

دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۹ ب.ظ

تجربه افراد از رویدادهای مختلف (از مصرف یک کالا گرفته تا برخوردها و تعاملات با انسان ها) شکل دهنده نگرش او درباره آن رویدادهاست. هر چه درجه برانگیختگی فرد به دلایل مختلف در رویداد خاصی بیشتر شود، نگرش قوی تر و مستحکم تری نسبت به آن در او شکل خواهد گرفت. نگرش ها در گذشت زمان شکل می گیرند، تقویت می شوند یا تغییر می کنند.

در خصوص لزوم اخذ ویزا برای ورود به عراق، آنچه که سال 93 و سال 94 اتفاق افتاد، بسیار شبیه به یکدیگر بود. در سال گذشته اعلام رسمی مبنی بر لزوم اخذ ویزا و گذرنامه برای خروج توسط مقامات رسمی اعلام شد. اما به علل مختلف، این تصمیم پا برجا نماند و تنها برای زیارت اربعین نیازی به ویزا نبود، بلکه نیازی به گذرنامه هم نبود. این تصمیم دولت در سال گذشته، زمینه شکل گیری این نگرش نسبت به رفتار حکومتی مبنی احتمال عدم باقی ماندن بر تصمیم اتخاذ شده و اعلام شده فراهم کرد.

  • سعید مسعودی پور

چند ساعتی از ظهر گذشته است. بر خلاف آغاز صبح، قطار مترو نسبتاً خلوت است، اما همه صندلی آن پر است. چند نفری هم در گوشه و کنار ایستاده اند. پیر زن حدوداً هفتاد ساله ای در کنار زن جوانی که به نظر نمی رسد نسبتی با هم داشته باشند، ایستاده و به دیوار قطار تکیه زده است. ناگهان قطار ترمز تندی می کشد... پیرزن پخش بر زمین می شود. مرد میانسالی که نزدیک تر از همه به پیرزن است به سرعت کمکش می کند تا بلند شود. کسانی هم که نشسته اند، هنوز مشغول تماشای صحنه هستند. جلوی آنها که اکثراً جوان هستند می روم و می گویم: جوان بلند شو این پیرزن بشینه... کسی توجهی نمی کند... چند لحظه بعد آقای دیگری که کمی دورتر از حادثه نشسته بلند می شود و از پیرزن می خواهد که برود بنشیند...

  • سعید مسعودی پور

چرا استکبار ستیزی نیاز به تبلیغات دارد؟

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ

42.3 درصد بازار نوشیدنی های غیرالکلی امریکا در سال 2014 در اختیار شرکتی است که برند آن رتبه سوم بهترین برندهای جهان را دارد: کوکاکولا. این شرکت بیش از 23 میلیارد دلار درآمد سالیانه دارد، اما شاید در نگاه اول بسیار عجیب باشد که در حدود 3.5 میلیارد دلار برای برنامه های تبلیغاتی خود هزینه می کند! در حالی که بهترین جایگاه و بهترین برند در حوزه نوشابه های غیرالکلی در دنیا است. به راستی این همه هزینه برای چیست؟ چرا شرکتی که بیشترین سهم بازار را دارد حاضر است بخش قابل توجهی از درآمدش را هزینه تبلیغات کند؟

 

  • سعید مسعودی پور

استقراء را باید مبنای تئوری سازی تجربی دانست؛ این که مجموعه ای از مشاهدات در نهایت منجر می شود به قضاوت و ارائه یک حکم کلی در خصوص همه سنخ از افرادی که بخشی اندکی از آنها مشاهده شده است. آن اتفاقی که مرا بر آن داشت تا این یادداشت را بنویسم، دقیقا بر همین مبناست. البته چون در خصوص اشکالات منطقی و مبنایی وارد شده بر استقراء کمی می دانم، پیش از آنکه به بیان برخی از تجربیات و مشاهداتم بپردازم این اعتراف را می کنم که در نهایت ممکن است چنین نتیجه گیری قابلیت تسری به کل را نداشته باشد.

چند وقت پیش بود که با یکی از کارشناسان یکی از نهادهای اصلی سیاستگذار دولتی در حوزه فرهنگ، گپ و گفتی داشتیم. ایشان از قول مدیرشان که یکی از مسئولان ارشد در عرصه سیاستگذاری فرهنگی است، مطلبی را نقل می کردند که واقعا مایه تعجب و البته تاسف بود. مدیر سیاستگذار عرصه فرهنگی، وقتی که صبح ها و عصرها در مسیر آمدن و رفتن به محل کار سوار بر ماشین در کنار راننده شان بودند، برای این که چشم شان به جمال زنان بدحجاب خیابانی روشن (شاید هم تاریک) نشود، شیشه ماشین را بالا می دهند و سربه زیر مشغول مطالعه می شوند تا برسند به مقصد!!! و وقتی که به محل کارشان می رسند، خود را پشت میزشان رسانده و مشغول فکر می شوند که چه کار باید کنیم با این همه بدحجاب!!! در نهایت همین سنخ مدیران دولتی دور هم جمع می شوند و می خواهند سیاستگذاری کنند برای حل مسائل اجتماعی.

حال یک سوال ساده در اینجا مطرح است که بالاخره سیاستگذاری در کشور در راستای «حل مسائل و مشکلات» و «تحقق یک سری اهداف» باید صورت بگیرد. این مسئله شناسی و هدفگذاری بر اساس چه و از کجا نشات می گیرند؟ به نظر می رسد جواب درست این هست: واقعیت! هم در شناخت مسئله و هم در چگونگی حل مسئله توجه به واقعیت جامعه مهم ترین رکن است. شاید بداهت این جملات و گزاره ها، خواننده را خسته کند، اما آنچه که نگارنده از رفتار برخی از مدیران دولتی دیده است، درست در نقطه مقابل این مباحث است.

  • سعید مسعودی پور

توقع و انتظاری که از خندوانه می رود...

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

بدون تردید یکی از برنامه های پرطرفدار صدا و سیمای ایران، برنامه خندوانه است. برنامه ای که به ادعای سازنده آن حاصل کار مطالعاتی روی 2000 مقاله علمی بوده است و خروجی اصلی این بررسی این که خنده از لوازم و بایسته های زندگی امروزی است. این برنامه علاوه بر افزایش بیننده، دارای شیب تندی در تغییر و نوآوری نیز هست. ورود شخصیت های مختلف و برنامه های جدید حکایت گر وجود تیم ایده پرداز و خلاق در این برنامه است. همانند همه تولیدات رسانه ای به این ساخته رامبد جوان نیز انتقاداتی شده است. من می خواهم یک نوع شناسی از انواع انتقادات به این برنامه را بنویسم و در نهایت بروم سراغ حرف اصلی خودم؛ توقع و انتظاری که از خنداونه پیدا کرده ام که قبلا نداشتم.

  • سعید مسعودی پور