این یک مشاهده واقعی است؛ به فریاد کارتن خواب ها برسید!
حدود ساعت هشت شب بود و هوا بسیار سرد. برای گرفتن قرصی به داروخانه رفتم. جلو در داروخانه، صدای ناله ای به گوشم خورد. به آنجایی که صدا می آمد نگاه کردم. دختر نوجوانی بر روی کارتی خوابیده بود و چند سکه و اسکناس جلوی او ریخته بودند و مرتب آه و ناله می کرد. شهرداری اعلام کرده بود که برای ساماندهی به وضعیت این افراد، آستین بالا زده است. با شماره 137 تماس گرفتم و گزارش مورد مشاهده شده را دادم. آدرس را ثبت کرد و چند ثانیه بعد پیامکی هم برایم ارسال شد که مورد گزارش شده شما ثبت شده است.
دختر نوجوان در شبی به این سردی کنار خیابان تنها افتاده! چه کسی مسئولیت سلامت جسمی و اخلاقی او را به عهده می گیرد؟ هنوز تحمل اینها برایم سخت است.(البته فعلا!!!) یک و ساعت و ربع بعد برای پیگیری مجدد تماس گرفتم: بشنوید(صوت ضبط شده مکالمه)
به توصیه مرکز 137 که امروز جمعه هست و همکاران نیستند و ممکن است به کار این بنده خدا رسیدگی نشود، با مرکز آسیب های اجتماعی تماس گرفتم! (صوت ضبط شده مکالمه این را هم گوش کنید!)
سامانه 123 بهزیستی از کار افتاده بود. اصلا زنگ نمی خورد. شماره خود سازمان را هم زنگ زدم. ساعت نه و نیم شب بود. هیچ کسی پاسخ تلفن را نداد و من نمی دانم امشب بر آن دختر نوجوان چه گذشت...
.
.
.
کنار سطل بزرگ زباله ای رو به روی ساختمان های شیک و مجلل منطقه سعادت آباد تهران ، مرد جوان ژولیده و سیاهی روی خاک هایی که بر اثر برف و باران دیشب گِل شده است، نشسته است. او هیچ تناسبی با ماشین های لوکس چند صد میلیونی پارک شده در این خیابان ندارد. چند پلاستیک در کنارش گذاشته و از درون سطل آشغال چیزهایی در می آورد. داخل یک پلاستیک نان های ته مانده ای است که دور انداخته شده اند. کنار او سگ ولگرد بزرگی ایستاده و چشم به دستان سیاه مرد جوان منتظر استخوان ها و ته مانده های غذایی است که برای او از درون سطل آشغال بیرون آورده و جلوی سگ می ریزد تا بخورد. کمی دورتر از او می ایستم و بدون آنکه متوجه شود به آن نقطه خیره می شوم. حتی برخی از افرادی که از کنار او می گذرند تا سوار خودروی پارک شده خود شوند، زحمت نگاه کردن به او به خود نمی دهند! انگار می دانند که اگر آشغال های سطل زباله بیرون ریخته شده باشد، کنار آن یا سگ ولگردی است یا آدم ولگرد!
نزدیکش می شوم و سلام می کنم. با مهربانی جوابم را می دهد. کنار او بر روی جدول سیمانی می نشینم. احوال پرسی می کنم. به او می گویم: این سگ شماست؟ پاسخ می دهد: بله. از دیشب تا به حال دنبالم بوده و غذا نخورده است. خیلی گرسنه است. به استخوان هایی که مرد جوان برایش می اندازد و زیر دندان سفت سگ خرد می شود، نگاه می کنم و صدای آن را می شنوم. چیزی شبیه صدای خرد شدن زندگی و عمر این مرد جوان در روزگار بی تفاوتی اجتماعی جامعه ما. انگار این حیوان هم فهمیده است که هم سنخ و هم تراز او در این جامعه، همین کارتن خواب ها و ولگردها هستند. به دنبال هم قطار خود بوده تا با هم لقمه ای از ته مانده نه فقط بنز سواران، بلکه بی خیالانی مثل ما را در دهان بگذارند و عمر سپری کنند. ربط و نسبتی که جامعه اسلامی ما این اینها برقرار کرده همان ربط و نسبتی است که با سگ ها و گربه های خیابانی برقرار کرده و این را حتی سگ ها هم فهمیده اند!
سنش را از او می پرسم: 31 سال. خب شما کجایی هستید؟ همچنان سرش به زیر است: اراکی هستم آقا! برای این که صمیمیت بیشتری را ایجاد کنم با خوشحالی می گویم: جدی! می دونید من کجایی ام؟ من ساوه ای ام! لبخندی می زند.
- تعریف می کنید چی شده و چرا این طوری شدید؟ شما که ما شاء الله جوان هستید! دنبال کار و تشکیل زندگی چرا نمی رید؟
صدای کم رمقش، خفیف تر می شود و می گوید نمی خوام ناراحت تون کنم. من پدرم را در کودکی از دست دادم. مادرم هم رفت ازدواج کرد. پدر بزرگم قیم من بود. خودم هم هشت سال کارمند اداره برق بودم. دیپلم دارم. برای کار به تهران آمدم و الان هم روزگارم این هست...
.
.
فقر و تنگدستی نسبت مستقیمی با سلب جایگاه و منزلت اجتماعی دارد. فقیر، شهروند درجه یک و یک انسان عادی که دارای حقوق اجتماعی است، محسوب نمی شود و از احترام ومنزلت شهروندی محروم است. فقیر حتی اگر سخن حقی داشته باشد، نمی تواند احقاق حق کند؛ به او برچسب و انگ دروغگویی میزنند و کلام حق و راستش را نمی شنوند. اجتماع در مورد انسان فقیر از روی ظاهرش قضاوت و تصمیم گیری می کنند. حتی اگر انسان درستکار و زاهدی باشد، او را نادان معرفی می کنند. فقر آثار درونی مهمی هم بر انسان میگذارد که از جمله آن می توان به ضعف در ایمان و کاهش یقین او، نقصان در عقل، رقیق شدن و سهل انگاری در مورد دستورات الهی و کم شدن حیا اشاره کرد:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لِلْحَسَنِ (ع): لَا تَلُمْ إِنْسَاناً یَطْلُبُ قُوتَهُ فَمَنْ عَدِمَ قُوتَهُ کَثُرَ خَطَایَاهُ یَا بُنَیَّ الْفَقِیرُ حَقِیرٌ لَا یُسْمَعُ کَلَامُهُ وَ لَا یُعْرَفُ مَقَامُهُ لَوْ کَانَ الْفَقِیرُ صَادِقاً یُسَمُّونَهُ کَاذِباً وَ لَوْ کَانَ زَاهِداً یُسَمُّونَهُ جَاهِلًا یَا بُنَیَّ مَنِ ابْتُلِیَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِیَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ بِالضَّعْفِ فِی یَقِینِهِ وَ النُّقْصَانِ فِی عَقْلِهِ وَ الرِّقَّةِ فِی دِینِهِ وَ قِلَّةِ الْحَیَاءِ فِی وَجْهِهِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفَقْرِ (بحار الأنوار، ج69، ص47)
جمع بندی و خلاصه کنم: هیچ شباهتی بین رفتار امیرالمومنین و حکومت او در رسیدگی به حال محرومین و حکومت الان در موضوع رسیدگی به کارتن خواب ها نمی بینم.
- ۹۵/۰۹/۲۰